میخندی که دچارم کنی؟!

ساخت وبلاگ

او خوب میدانست و دلش نمیخواست باور کند

می گفت ،هر لحظه ای که از اون روز بی من برای تو میگذرد تو را پیرتر خواهد کرد

و برای من ماجرا چیز دیگریست...

من در همان روز و ساعت و دقیقه و ثانیه ها گیر کردم

اما بی تو،لحظه ها فقط برای تو گذشت

....

همه اینها را او گفت و خیره شد به ...

میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 191 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 17:36

او دردهایی داشت که هرگز معنی نگاههای بعد از آن را نفهمید...

حس بدی برای انتقام...

شبها دردهایش را به خو میپیچید ،خیال میکرد بعد از آن قرار است پرواز کند!

 

میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 162 تاريخ : دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت: 19:21